- تعلق به دنیا؛ دوری از خدا حضرت عیسی(ع) با جبرئیل به آسمان اول، دوم، سوم و چهارم رفت. در آسمان چهارم ندایی آمد که جست وجو کنید آیا عیسی از نعمت های دنیا چیزی آورده است؟ جست وجو کردند، سوزنی در یقه پیراهن او یافتند، عیسی(ع) گفت: گفتم مبادا لباس من پاره شود و با پوشش نامناسب در پیشگاه خدا باشم، به خاطر همین سوزن را برداشتم. از سوی خدا ندا رسید که او به اندازه سر سوزنی تعلق به دنیا داشت؛ پس در آسمان چهارم می ماند، اگر این سوزن نبود به عرش الهی می رسید. ما می بینیم که هر یک از تعلقات دنیایی چقدر ما را دامنگیر کرده است و خودمان متوجه نیستیم.
موضوع: "عبرت کده"
اجابت دعا بعد از سه سال
روزی حضرت ابراهیم خلیل الله، برای یافتن چراگاه، به اطراف بیت المقدس رفته بود، دید مردی نماز می گذارد: از او پرسید برای که نماز میگذاری؟ گفت: برای خدا! گفت: منزلت کجاست؟ گفت: بالای کوه، با هم گفت و گویی کردند و عابد که حضرت ابراهیم را نمی شناخت، گفت: سه سال است دعایی دارم؛ اما اجابت نشده. گفت: دعای تو چیست؟گفت: از خدا خواستم ابراهیم خلیل الرحمن را به من نشان دهد. آن حضرت او را در بغل گرفت و گفت: دعایت به اجابت رسیده است.
اثر صدای خوش
شخصی یهودی، دختری داشت که به تازگی مسلمان شده بود و پدر یهودی بسیار ناراحت بود. تا اینکه صدای شخصی را شنید که بسیار بدصدا و قبیح اذان می گفت. دختر از دینش برگشت و باز یهودی شد. پدرش هدیه ای برای آن شخص اذان گو برد و از او تشکر کرد و گفت: صدای تو باعث شد دختر من از دینش برگردد و از او تشکر کرد. می بینیم که این مسائل بسیار ریز که به چشم ما نمی آید؛ می تواند چقدر حساس بوده و با دین مردم بازی کند. در جامعه ی اسلامی ما،صداهای خوش و زیبا در جاهای حرام و غیراسلامی استفاده می شود؛ در صورتی که صدای زیبا می تواند باعث هدایت بسیاری از انسان ها گردد؛ حتی زمان پیامبر اسلام وقتی با صدای خوش قرآن می خواند کافران سنگ دل مخفیانه در پشت دیوار می ایستادند و با شنیدن صدای خوش پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشک از چشمان آن ها جاری می شد و مسلمان می شدند. حتی در قبال زیبایی صدایمان مسئولیت داریم.
عابد بد عاقبت
عابدی دویست سال عمر کرد وشیطان با هیچ وسیله ای نتوانست او را گمراه کند و بر او مسلط شود. روزی در محراب عبادت او حاضر شد و گفت: تو دویست سال دیگر عمر می کنی و این قدر خود را اذیت نکن. صد سال از این عمرت را به عیش و نوش بپرداز و صد سال دیگر را توبه و استغفار کن! عابد کمی فکر کرد و گفت: آری، راست می گویی. روانه شهر شد و به سوی میکده و عشرت طلبی رفت. در آن شب اجلش فرا رسید و عمری عبادت را از دست داد.
دوستی علی(علیه السلام) از عمق جان
در زمان حکومت حضرت علی(علیه السلام)، روزی امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) در کوچه ای می گذشتند، دیدند مرد سیاه چهره ای از انگشتانش که قطع شده بود خون می چکید و در آن حال مدح پدرشان علی(علیه السلام) را می کرد. علت را از او پرسید. گفت: من دزدی کرده بودم و مرا نزد پدرتان علی بردند، پدرتان بر عدالت و قضاوت حکم کرد و انگشتان مرا قطع کرد. ای علی جان! عشق تو با گوشت و خون و استخوان من آمیخته است و اگر بدنم را قطعه قطعه کنی باز محبت تو را از دل بیرون نمی کنم، علی جان! ای مظهر جوانمردی، و مرتب این سخنان را تکرار می کرد. امام حسن(علیه اسلام) و امام حسین(علیه اسلام) نزد پدرشان رفتند و ماجرا را بیان کردند که آن مرد با آن حالی که داشت مدح تو را می کرد و حضرت علی(علیه السلام) فرمود: بروید او را نزد من آورید. او را آوردند و آن حضرت با آب دهان مبارکشان انگشتان را به دست آن مرد چسباند و خوب شد. این نیز معجزه دوستی حضرت علی(علیه السلام) بود.