مقام اویس قرنی
اویس قرنی از کسانی بود که در روزگار حضرت محمد(صلی الله علیه وآلهـ) می زیست و مسلمان شده بود. مادر اویس، پیرزنی ناتوان، بیمار و نابینا بود. اویس به حکم انسانیت و همچنین فرمایش پیامبر(صلی الله علیه وآلهـ) به نیکی و مهربانی با والدین، مراقب مادر بود. هنگامی که شوق دیدار پیامبر(صلی الله علیه وآلهـ) سرتاسر وجودش را فراگرفته بود، بر خویش واجب دانست با اجازه مادر، برای دیدار او به مدینه سفر کند. مادر که کسی جز اویس نداشت، گفت: اگر پیامبر(صلی الله علیه وآلهـ) درمدینه نبود، زود برگرد. اویس با شور و شوق به مدینه سفر کرد. وقتی به آنجا رسید،با خبر شد که پیامبر(صلی الله علیه وآلهـ) به سفر رفته است. او که می دانست پیامبر راضی نیست برای دیدارش به مادری بی احترامی شود، آخرین نگاه را به خانه آن حضرت دوخت و از شهر خارج شد. هنگامی که پیامبر به مدینه بازگشت، به او عرض کردند: شتر چرانی از یمن به نام اویس به اینجا آمد و به شما سلام رسانید و بازگشت. پیامبر(صلی الله علیه وآلهـ) فرمود: آری، این نور اویس است که در خانه ما هدیه گذاشته و خود رفته است. اویس به دلیل پرستاری از مادرپیر و ناتوانش، موفق به زیارت ظاهری پیامبر اسلام نشد، ولی پیامبر او را《نفس الرحمان》نامید وفرمود: من از سوی یمن، بوی خدا میشنوم. و خدا به خاطر عمل کردن اویس به قولی که به مادرش داده بود او را به این مقام رسانیده؛ در روایت از پیامبر(صلی الله علیه وآلهـ) است که در روز قیامت به عدد پشم های گوسفندان دو قبیله ربیعه و مضر اویس شفاعت خواهد کرد یا در روایتی به عدد افراد قبیله ربیعه و مضر. بعدها یکی از یاران با وفای حضرت علی(علیه اسلامـ) شد ودر جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید. گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توئم یا تو منی
دربیان حالات عرفانی اویس آمده است که بعضی از شب ها را میگفت: امشب،شب رکوع است و تا صبح به رکوع می ایستاد و شبی را میگفت: امشب شب سجده است و تا صبح به سجده می نشست. به او می گفتند: چرا این قدر خود را به زحمت می اندازی. می گفت: ای کاش از ازل تا ابد یک شب بود و من آن را با سجده به صبح می رساندم.
فرم در حال بارگذاری ...